ادب باید به صورت مطلق به کودک آموزش داده شود، به کودک یاد دهید بهخاطر اینکه فردی را دوست دارد نباید به او احترام بگزارد، بلکه باید با همه مودب باشد چه به او علاقه داشته باشد چه نداشته باشد، تا خدادوستیاش فقط بهخاطر نعمتهای الهی نباشد بلکه در ناملایمات زندگی هم ادب او نسبت به خدا از بین نرود.
خوف از مقام ربوبی منافاتی با علاقه به او ندارد چه آنکه این خوف نیز گوشهای از عشق به پرودگار است. نماز، ایستادن مؤدبانه دارد، کسی که ادب را رعایت نمیکند از خدا نمیترسد، این ترس، ترس قشنگی است. برای انتقال «خوف از خدا» از کلمات زیبا استفاده کنید، عظمت را در کنار شکوه خدا بگذارید.
آنچه باید کودک را سر سجاده نگه دارد ادب است اگرچه تلخ باشد، اگر این تلخی به شیرینی و محبت الهی مبدل شود چه بهتر. ثمره ادب محبت است، انسان با ادب با همه خوش برخورد است اگرچه مخاطبش مورد علاقه او هم نباشد ولی شیرینی ادب در کام او خواهد بود و همین شیرینی باعث میشود که با همه با ادب رفتار کند.
کسی که فلسفه ادب را در زندگی درک نکرده عبادت برای او دشوار است ولی کسی که درک کرده و از هفت سالگی به ادب در برابر مقام بالاتر عادت کرده باشد عبادت برای او نه تنها سخت نیست بلکه به آن علاقه مند خواهد شد. از هفت سالگی شکوه ادب را به او نشان دهید، نماز خواندن را ادب کردن در خانه خدا بدانید و با شیرینی، نظم و ادب را برای او زیبا جلوه دهید. بچهها ذاتا به نظم و ادب کردن علاقه دارند همانطور که به رژه افراد نظامی علاقه نشان میدهند.
محبت خدا را در دل کودک بیندازید، این عمل باعث میشود که ادب را به صورت مضاعف رعایت کند. ادب میکند چون خدا را دوست دارد و از ادب کردن در مقابل آن که دوست دارد لذت میبرد. و اگر دوست هم نداشته باشد ادب کردن برایش لذت بخش خواهد بود.
منبع:
سمت خدا3