نسیم حیات
نسیم حیات

نسیم حیات

تفسیر اذان و اقامه

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاَةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ[1]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید ، چون براى نماز جمعه ندا درداده شد ، به سوى ذکر خدا بشتابید ....

سوره جمعه قسمتى از آیه 9

گاهى انسان که غرق در نعمت مى شود اهمیت آن نعمت را درک نمى کند چنانکه فرموده اند: نعمتان مجهولتان الصحة و الامان سلامتى و امنیت دو نعمت مجهول است که انسان هنگام استفاده از این نعمت ها قدر و ارزش آن را نمى یابد، اما اگر از دست داد آنگاه متوجه اهمیت این نعمت ها مى شود. تعرف الاشیاء باضدادها هر چیزى با ضد آن درک و شناخته مى شود. اگر همیشه روز باشد قدر شب را نمى دانى و اگر همیشه شب باشد، قدر روز را نخواهى شناخت .

چون صبح و شام و گاه و بیگاه طنین جانفزاى اذان بطور عادى و معمولى به گوش ما مى رسد، قدر این سروش رحمانى و این نغمه آسمانى را که از سدرة المنتهى از مصدر عزت و جلال پروردگار راهى آسمان دنیا شده نمى دانیم . گاهى خوب است انسان فکر کند. سکوت شب و نسیم ملایم و آرامش معمول سحرگاهان در تمام موجودات زنده ؛ همه این خاموشى ها و فراموشیها و سکوت و آرامش ها و خواب و بیهوشى ها را ناگاه جمله اى بر فراز ماءذنه از هم مى پاشد و صدایى از ناى مؤ ذنى بلند مى شود: آى جهانیان ! اى انسانها و اى پرندگان و اى فرشتگان الله اکبر الله اکبر.

بپاخیزید زندگى را با لطف خداوند منان آغاز کنید و از مواهب حیات در همین دل شب بهره مند شوید. او را مى ستایم و او را حتى از جولان اندیشه خود برتر مى دانم و بزرگتر و برتر از هر توصیفى مى شمارم . شما هم با من هماهنگ شوید، همه بگویید الله اکبر الله اکبر.

از اندیشه تابناک وارثین وحى و امامت بشنویم . فضل بن شاذان ، از حضرت رضا (علیه السلام ) نقل مى کند[2] که فرمود: خداوند به علل زیادى به مردم دستور داده که اذان بگویند؛ از جمله اینکه : فراموش شدگان را بیاد آورد و غفلت زدگان را بیدار کند. آنها را که هنوز در خوابند و اطلاع از وقت نماز ندارند متوجه کند.

مؤ ذن فریاد مى زند بندگان خدا! اینک بپا خیزید براى عبادت خالق و روى به این وظیفه با اهمیت آورید. او در دل آسمانها فریاد مى زند. خدا یکتا است الله اکبر الله اکبر او ایمان خود را با این جملات اعلان مى نماید و اسلام را به فراموشکاران عرضه مى دارد. نام را مؤ ذن گفته اند؛ زیرا با جملات اذان اعلام نماز مى کند.

اولین کلمه اش الله است در الله اکبر الله اکبر و همچنین آخرین کلمه اش الله است در لا اله الا الله .

خداوند خواسته است اول ، با نام او آغاز کنند و آخر به نام او ختم نمایند.

مؤ ذن دو بار مى گوید اشهد ان لا اله الا الله تا در گوش شنوندگان تکرار شود و اگر غفلت زده اى مرتبه اول متوجه نشد، مرتبه دوم بداند و بفهمد که جهان هستى به یکتایى خدا گواهى مى دهد.

دیگر اینکه نماز دو رکعت دو رکعت است ، اذان و نیز دو عبارت دو عبارت است . در ابتداى اذان چهار مرتبه الله اکبر الله اکبر مى گوید زیرا ابتدا ترنم و آغاز اعلام است ؛ دو مرتبه اول موجب بیدارى شنونده مى شود تا توجه به اذان نماید و جملات بعد را به گوش هوش بسپارد.

بعد از تکبیر، دو شهادت مى دهد: شهادت اول اشهد ان لا اله الا الله توحید و یکتایى خدا را ثابت مى کند و شهادت دوم اشهد ان محمدا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم رسالت محمد مصطفى (صلى الله علیه و آله و سلم ) را، بفهماند اطاعت هر دو (خدا و پیامبر) بهم پیوسته است و هم از آن جهت که اصل ایمان همین دو گواهى است . [3]و این دو بار گفتن به منزله دو شاهد است که در اثبات حقوق (در اسلام ) نیاز به دو شاهد داریم . انسان در اذان اقرار به یکتایى خدا و رسالت حضرت محمد مصطفى (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى نماید. با همین اقرار، تمام لوازم ایمان را مى پذیرد؛ زیرا اصل ایمان اعتقاد به خدا و پیامبر است .

پس از این دو گواهى ، مردم را به نماز دعوت مى کند حى على الصلوة ؛ زیرا اذان براى اعلام نماز تشریع شده است . دعوتى است از جانب خدا براى انجام نماز. پس از آن دعوت به رستگارى حى على الفلاح و دعوت به بهترین عمل حى على خیر العمل مى باشد و بالاخره آخر اذان بنام خداوند ختم مى شود لا اله الا الله چنانکه اولش نیز بنام او شروع گردید.[4]

تفسیرى دیگر از امیر المؤ منین (علیه السلام) 

امام حسین (علیه السلام ) فرمود: در مسجد نشسته بودیم که مؤ ذن براى اذان بالاى مناره رفت و شروع به گفتن اذان کرد، گفت : الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر.

اشک از دیدگان پدرم امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرو ریخت و ما نیز از گریه او شروع به گریه کردیم . مؤ ذن اذان خود را تمام کرد. امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود: مى دانید مؤ ذن چه مى گوید. گفتیم : خدا و پیامبر و وصى پیامبرش مى دانند. فرمود: اگر بدانید چه مى گوید لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا کم خواهید خندید و زیاد گریه خواهید کرد.

الله اکبر الله اکبر معنى هاى زیادى دارد. یکى از آنها که مؤ ذن مى گوید خدا بزرگتر است مربوط به قدم و ازلیت و ابدیت و علم و قوت و قدرت حلم و کرم و جود و عطا کبریایى اوست . وقتى مؤ ذن مى گوید الله اکبر الله اکبر او اعتراف مى کند که خلق و امر، مربوط به خداست و با اراده او جهان هستى به وجود آمده و هر چه جهانیان دارند از اوست و همه به سوى او باز مى گردند. او قبل از هر چیز بوده و بعد از همه چیز خواهد بود. پیوسته او بر تمام جهان حاکم است به طورى که درک نمى شود و در همه اشیاء است به صورتى که نمى توان محدودش نمود. فهو الباقى و کل شى دونه فان او پایدار است و همه جهانیان غیر از او فانى است . [5]

معنى دوم الله اکبر الله اکبر یعنى علیم و خبیر است ؛ آنچه بوده و آنچه خواهد بود مى داند گر چه هنوز نیامده باشد.

معنى سوم الله اکبر الله اکبر یعنى قادر بر هر چیزى است و آنچه را بخواهد، بر آن قدرت دارد. در قدرتش قوى است و بر جهان مخلوقات مقتدر است . قدرت در ذات اوست و بر تمام اشیاء به طور عمومى قدرت دارد. هر چیزى را بخواهد با یک اراده بوجود مى آید فانما یقول له کن فیکون .

معنى چهارم الله اکبر الله اکبر در ارتباط با حلم و کرم اوست یحلم کانه لا یعلم و یصفح کانه لایرى و یستر کانه لایعصى ، لایعجل بالعقوبه کرما و صفحا و حلما چنان حلم مى ورزد (نسبت به خطا کار) که گویى خبر ندارد. و چنان چشم مى پوشد از گنهکار که گویى نمى بیند و چنان پرده پوشى مى کند که گویى عمل خلافى نشده . بواسطه کرم و گذشت و حلمى که دارد، در کیفر دادن عجله ندارد.

معنى پنجم در الله اکبر الله اکبر یعنى با جود و پر عطا است و کریم فعال است .

معنى ششم الله اکبر الله اکبر از خداوند نفى کیفیت مى کند، گویا مى گوید: خداوند اجل و برتر از آن است که ستایشگران بتوانند آنچنان که هست او را ستایش کنند؛ زیرا آنها به قدر فهم و درک خود او را مى ستایند لا على قدر عظمته نه به اندازه عظمت و جلال او. علوا کبیرا خداوند بزرگتر از آنکه ستایشگران بتوانند او را چنانکه هست بستایند.

معنى هفتم الله اکبر الله اکبر مى گوید که خداوند اعلى و اجل است . او بى نیاز از جهانیان است . نیازى به اعمال بندگان خویش ندارد.

اما اشهد ان لا اله الا الله معنایش این است که گواهى بر یکتایى خدا صحیح نیست مگر معرفت قلبى باشد (نه ، تنها اعتراف با زبان ) گویا مى گوید: مى دانم معبودى جز خداى متعال نیست و هر معبودى جز خدا باطل است و با زبان خویش اقرار مى کنم به آنچه اعتقاد دارم لا اله الا الله و گواهى مى دهم که پناهى جز او نیست و هیچ راه نجاتى از شر شروران و فتنه فتنه انگیزان وجود ندارد جز توجه به ساحت مقدس او.

در مرتبه دوم که مى گوید اشهد ان لا اله الا الله یعنى هدایت کننده اى جز خدا نیست و راهنمایى جز او وجود ندارد. خدا را گواه مى گیرم به اینکه من معتقدم لا اله الا الله . آسمان نشینان و ساکنان زمین و تمام فرشتگان جهان و همه جهانیان و همه کوهها و درختها و جنبندگان و هر تر و خشکى را گواه مى گیرم به اینکه شهادت مى دهم خالقى جز خداى یکتا نیست و هیچ رازق و معبود و زیان بخش و سود رسان و گیرنده و رها کننده و عطا کننده و مانع و دفاع کننده و خیر خواه او کافى و شفا دهنده و مقدم . موخرى وجود ندارد جز خداى یکتا الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین . خلق و امر از اوست ، برتر و منزه است پروردگار جهانیان .

اما اشهد ان محمدا رسول الله مى گوید: خدا را گواه مى گیرم که محمد بنده و پیامبر و نبى و وصى و برگزیده اوست . او را با دلایل آشکار و دین حق براى ارشاد تمام جهانیان فرستاده ، فرستاده تا بر تمام ادیان پیروزش کند، گر چه مشرکین را بد آید.

تمام آسمان نشینان و ساکنان زمین از پیامبران و مرسلین و ملائکه تا همه انسانها را گواه مى گیرم بر اینکه شهادت مى دهم محمد سید و سرور اولین و آخرین است .

در مرتبه دوم مى گوید گواهى مى دهم انسان نیازى به دیگرى ندارد جز نیاز به خداى یکتا و قهار که بى نیاز از تمام جهانیان است . او محمد را بشیر و نذیر و دعوت کننده بسوى خدا و چراغ روشن راهنما بسوى مردم گسیل داشته است فمن انکره و جحده و لم یؤ من به ادخله الله عزوجل نار جهنم خالدا مخلدا لاینفک عنه ابدا هر کس منکر رسالت او باشد و قبول نکند و ایمان نیاورد، خداوند او را براى همیشه وارد جهنم مى نماید و هرگز از آن رهائى ندارد.

اما حى على الصلوة یعنى بشتابید بسوى بهترین عملتان و بسوى دعوت خدایتان ، سرعت بگیرید بسوى مغفرت پروردگارتان و خاموش کردن آتشى که بر پشت خود افروخته اید و آزاد کردن خویشتن از بار سنگین گناهانى که مرتکب شده اید، تا خداوند گناهان شما را بپوشاند و بیامرزد و تبدیل به حسنه نماید، او خداوند کریم و ذوالفضل عظیم است ، اینک به ما مسلمانان اجازه داده به در خانه اش برویم و در پیشگاهش بایستم .

در مرتبه دوم مى گوید: قوموا الى مناجات ربکم و عرض حاجاتکم على ربکم و توسلوا الیه بکلامه و تشتفقوا به و اکثروا الذکر و القنوت و الرکوع و السجود و الخضوع و الخشوع و ارفعوا الیه حوائجکم فقد اذن لنا فى ذلک .

اینک آماده شوید براى مناجات با خدا و عرض نیاز و حاجات خود بر او. از کلام خودش مدد بگیرید و آن را واسطه قرار دهید. بسیار یادش کنید و زیاد قنوت و رکوع و سجود و خضوع و خشوع داشته باشید. اینک جاجات خود را به در خانه او ببرید، خودش اجازه به ما داده (حرکت کنند).

اما حى على الفلاح یعنى روى آورید به زندگى پایدار و نجات همیشگى ، روى آورید به حیاتى که مرگ ندارد و نعمتهایى که فناپذیر نیست و قدرتى که زوال ندارد و به نشاطى که حزن ندارد و انیسى که با او وحشت وجود ندارد و نورى که ظلمت با آن نیست و گشایشى که تنگى در آن راه ندارد و بهجت و سرورى که پایان ندارد و ثروتى که فقر در آن نیست و صحتى که بیمارى در آن نباشد و عزتى که ذلت و قدرتى که ضعف نمى پذیرد. اینک بشتابید به سوى سرور دنیا و آخرت و نجات در آن .

در مرتبه دوم که مى گوید: حلى على الفلاح اعلام مى کند سبقت بگیرید به آنچه شما را دعوت کردم ، به کرامت بى پایان ، منت عظیم ، نعمت با ارزش ، فوز عظیم و نعمت ابد در جوار محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) در جایگاه راستان و پیشگاه پروردگار توانا.

اما مؤ ذن که مى گوید: الله اکبر الله اکبر اعلام مى کند که خداوند بزرگتر از آن است که بنده اش بداند چه مقام و منزلتى تهیه دیده است براى بنده اى که دعوتش را اجابت نماید، اطاعت کند و معرفت پیدا کند، عبادت نماید و به یاد او باشد، به ذکرش مشغول شود، دوستش بدارد، به او انس بگیرد، اطمینان و وثوق به او پیدا کند، بیم از او و امید به او داشته باشد، مشتاق پروردگارش باشد و رضایت به حکم و قضایش دهد.

در مرتبه دوم که مى گوید: الله اکبر الله اکبر اعلام مى کند خداوند اجل از آن است که احدى مقدار کرامتش را نیست به اولیایش و عقوبتش را نسبت به اعدائش و عفو غفران و نعمتش را نسبت به کسانى که دعوتش را پذیرفته اند و پیامبرش را گرامى داشته اند و مقدار عذاب و سخت گیرى اش را نسبت به منکرین نبوت و مخالفین او بداند.

اما گفتن لا اله الا الله معنى اش این است که لله الحجة البالغه بالرسول و الرساله و البیان و الدعوة . خداوند حجت را تمام نموده با رسول و رسالت و با بیان و دعوت . او بزرگتر از آن است که کسى بتواند دلیلى براى عدم گرایش خود بیاورد. هر که پذیرا شد داراى نور و کرامت است و هر که منکر شد، خداوند بى نیاز از جهانیان است و او سریعترین حسابگران است و معنى قد قامت الصلوة در اقامه این است که حان وقت الزیارة و المناجاة و قضاء الحوائج و درک المنى و الوصول الى الله عزوجل و الى کرامته و غفرانه و عفوه و رضوانه

هنگام دیدار رسید و هنگام مناجات و برآورده شدن حاجات و رسیدن به آرزوها شد و هنگام رسیدن به پیشگاه پروردگار و عنایت و آمرزش و عفو و رضایت خدا رسید. (خدایا به همه دوستان امیر المؤ منین (علیه السلام ) توفیق قدر دانى از این موهبت را عنایت فرما).

قال الصدوق (رحمه الله ) انما ترک الراوى ذکر حلى على خیر العمل لتقیة راوى ذکر حى على خیر العمل را از جهت تقیه ترک کرده است (که عمر از گفتن این ذکر مانع شده بود زیرا مدعى بود اگر مردم بدانند نماز بهترین عمل است دیگر به جهاد روى نمى آورند [6].

در روایت دیگر از امام صادق (علیه السلام ) سؤ ال شد از حى على خیر العمل فرمود: خیر العمل الولایة بهترین عمل ولایت است . در خبر دیگر مى فرماید خیر العمل بر فاطمة و ولدها بهترین عمل ، نیکى به فاطمه زهرا (علیها السلام ) و فرزندان اوست .

علامه مجلسى در پایان خبر مى نویسد: اینکه امیر المؤ منین (علیه السلام ) حى على خیر العمل را نمى گفته ). تاءویل خیر العمل به ولایت ، منافات ندارد با اینکه حى على خیر العمل جزء فصول اذان باشد زیرا ولایت از بزرگترین شروط صحت نماز و قبول آن است .

یحتمل ان یکون المعنى ان الصلوة التى هى خیر العمل هى ما کانت مقرونة بالولایة و بر فاطمة و ولدها صلوات الله علیهم .

ممکن است منظور این باشد: نمازى که خیر العمل و بهترین کار است نمازى است که مقرون به ولایت و بر و نیکى به فاطمه و فرزندان فاطمه (علیها السلام ) باشد. [7]

اهمیت اذان و اقامه از این حدیث روایت کاملا مشهود است :

از امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است که هر کس اذان و اقامه را بگوید پشت سرش دو صف از ملائکه به نماز مى ایستند اما کسى که اقامه تنها را نگوید یک صف از ملائکه پشت سرش نماز خواهند خواند.[8]

از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم )[9] در وصیتش نقل شده که فرمود: اى اباذر خداوند افتخار مى کند نزد ملائکه بر سه نفر:

اول شخصى که در سرزمین فقر و بیابان خشک ، صبحگاه اذان و سپس اقامه مى گوید بعد به نماز مى ایستد. خداوند به ملائکه مى فرماید: ملائکه من تماشا کنید بنده ام را، مشغول نماز است در حالى که احدى جز من او را نمى بیند. آنگاه هفتاد هزار فرشته فرود مى آیند و پشت سر او نماز مى خوانند و تا صبح روز بعد براى او استغفار مى کنند... اباذر اگر بنده اى در سرزمین فقر و بیابانى خشک وضو بگیرد یا تیمم کند بعد اذان و اقامه بگوید و نماز بخواند به ملائکه دستور مى دهد صفى پشت سر او ببندند که سر و ته صف دیده نشود (از کثرت ) با رکوع او به رکوع مى روند و با سجده اش سجده مى کنند و دعایش را (آمین ) مى گویند. اباذر! اگر اقامه را تنها و بدون اذان بگوید، با او نماز نمى خوانند مگر همان دو فرشته اى که ماءمور خودش هستند. [10]

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ): ان اهل السماء لایسمعون من اهل الارض شیئا الا الاذان . [11]

پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: اهل آسمان از اهل زمین چیزى جز اذان نمى شنوند.

تعداد جملات در اذان و اقامه 

هر روز و شب نداى الله اکبر الله اکبر را بگوش جان و دل مى شنویم و این طنین روح ما را تازه مى کند. در مورد تعداد جملات و فصول اذان و اقامه در عروة الوثقى چنین آمده است :

فصول الاذان ثمانیه عشر: الله اکبر الله اکبر اربع مرات و اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) و حى على الصلوة و حى على الفلاح و حى على خیر العمل و الله اکبر الله اکبر و لا اله الا الله کل واحد مرتان .

اذان 18 جمله است چهار مرتبه الله اکبر الله اکبر. جملات بعد هر کدام دو مرتبه . اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و حى على الصلوة و حى على الفلاح و حى على خیر العمل و الله اکبر الله اکبر و لا اله الا الله . اما جملات اقامه هفده جمله است که اول آن دو الله اکبر الله اکبر و بعد از حلى على خیر العمل دو مرتبه قد قامت الصلوة باید گفت و در آخر یک مرتبه لا اله الا الله .

در مورد اشهد ان علیا ولى الله صاحب عروة آن را جزء اذان و اقامه نمى داند که ما در بخش چهارم کتاب در این مورد بحث کرده ایم .

حکایت و تکرار اذان 

دیگر از مسائل مربوط به اذان ، حکایت اذان است که وقتى مؤ ذن شروع به اذان مى کند انسان اذان او را با خود تکرار کند که این کار فواید بسیارى دارد؛ از آن جمله ، فقر و نیازمندى را از انسان برطرف مى کند. راوندى مى نویسد: شخصى به حضرت صادق (علیه السلام ) شکایت از فقر و تنگدستى کرد. حضرت فرمود: اذن کما سمعت الاذان کما یوذن المؤ ذن . هر وقت صداى اذان را شنیدى مانند مؤ ذن اذان بگو. [12]

در مکارم الاخلاق و مجالس صدوق نیز مى نویسند: هر کسى صداى اذان را بشنود و مانند مؤ ذن اذان بگوید، روزى اش زیاد مى گردد.

سلیمان بن عقیل نقل مى کند که به حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) عرض کردم : چرا انسان باید صداى اذان مؤ ذن را تقلید نماید و هر چه او گفت بگوید اگر چه در حال تخلى (دستشویى ) باشد؟ قال ان ذلک یزید فى الرزق این کار موجب افزایش روزى مى شود. [13]

ابو بصیر گفت : حضرت صادق (علیه السلام ) فرمود: اگر اذان را شنیدى و در آن موقع در حال تخلى (دستشویى ) بودى گفته مؤ ذن را حکایت کن و تکرار نما. مبادا ذکر خدا را (حتى ) در آن حال واگذارى لان ذکر الله حسن على کل حال زیرا یاد خدا خوب است در هر حال .

حضرت موسى (علیه السلام ) در ضمن مناجات خود با خدا گفت : خدایا آیا تو دورى از من تا فریاد بزنم با نزدیکى تا آهسته مناجات کنم ؟!

خداوند فرمود: موسى ! من همنشین کسى هستم که مرا یاد کند. فقال موسى انى اکون فى حال اجلک ان اذکذک فیها. قال یا موسى ! اذکرنى على کل حال .

گفت : خدایا! من (گاهى ) در حالى هستم که مقامت را بالاتر از آن مى بینم که در آن حال با تو سخن گویم . فرمود: یا موسى ! در هر حال به یاد من باش .

امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود: سه چیز است که آن را ترک نمى کند مگر شخص عاجز و ناتوان : 1- شخصى که بشنود مؤ ذن اذان مى گوید ولى او حکایت اذان را ننماید 2- کسى که جنازه اى را ببیند و به صاحبان عزا اسلام ندهد و دست به اطراف جنازه نیاندازد (براى شرکت در تشییع ) 3- کسى که امام را در حال سجده ببیند و تکبیر نگوید و اهمیتى به آن ندهد. [14]

دعاى بعد از اذان 

حضرت رضا (علیه السلام ) فرمود: هر کس هنگام شنیدن اذان صبح بگوید:

اللهم انى اسئلک باقبال نهارک و ادبار لیلک و حضور صلواتک و اصوات دعائک (و تسبیح ملائکتک ) ان تنوب على انک انت التواب الرحیم .

و همین دعا را هنگام شنیدن اذان مغرب نیز بگوید اگر آن روز از دنیا برود، نائب از دنیا رفته است .[15]

البته باید توجه داشت صبح بگویى اللهم انى اسئلک باقبال نهارک و ادبار لیلک ... ولى در مغرب بگویى باقبال لیلک و ادبار نهارک .

پی نوشتها

[1] - جمعة/ 9

[2] - روضه المتقین از متن لایحضره الفقیه ، ج 2، (ص ) 260.

[3] - در بخش چهارم پیوستگی رسالت و ولایت را بطور مبسوط ذکر کرده ایم .

[4] - این توجیه و تفسیر را علامه مجلسی در ج 84، بحار الانوار، ص 143 آورده جز اینکه عبارات دو روایت با هم فرق دارد.

[5] - روایت در جلد 84 بحار الانوار، ص 131 از معانی الاخبار نقل شده (چنانچه ملاحظه می کنید ما به ترجمه ظاهر حدیث پرداختیم تازه در این ترجمه هم سعی کردیم از خود چیزی نیافزاییم .)

[6] - بحار الانوار ج 84، ص 140 عکرمه از ابن عباس پرسید چرا حلی علی خیر العمل از نماز حذف شد. گفت : اراد عمر بذلک ان لایتکل الناس علی الصلوه و یدعوا الجهاد فلذلک حذفها من الاذان . چون عمر می ترسید مردم جهاد را رها کنند و به نماز روی آورند و به همین جهت آن فراز را حذف کرد. علامه مجلسی در ذیل این خبر بیانی دارد که طالبین می توانند به آن مراجعه نمایند.

[7] - همان ، ج 84، ص 134.

[8] - همان ، ج 84، ص 116.

[9] - همان ، ج 84، ص 116.

[10] - همان ، ج 84، ص 116 روایت از امالی شیخ طوسی

[11] - میزان الحکمه ، ج 1، ص 82.

[12] - بحار الانوار، ج 84، ص 174.

[13] - همان ، ج 84، ص 177.

[14] - دعایم الاسلام ، ج 1، ص 45 به نقل از بحار الانوار 84 ص 179 (ممکن است منظور این باشد که برای درک جماعت اهمیت ندهد.

[15] - ثواب الاعمال ، ص 138.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد