نماز، بزرگترین عبادت و مهمترین سفارش همه انبیاست.
لقمان، پسرش را به نماز توصیه مىکند.
حضرت عیسى در گهواره مىگوید: خدایم مرا به نماز و زکات توصیه کرده است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله نماز را نور چشم خود مىداند. “قره عینى فى الصلاه”
نماز، فریضهاى است که خدا را به یاد انسان مىآورد. و پیمان خدا با مردم است. نماز، سیماى مکتب است. “الصلوه وجه دینکم” نماز، دواى تکبر است. “والصلاه تنزیها عن الکبر”
وسیله تشکر و سپاس از نعمتهاى الهى است، عمود و پایه دین، کلید بهشت، وسیله آزمایش و شناخت مردم و محوکننده گناهان، و پاک کننده دل و جان آدمى است. نماز روزى پنج نوبت، با حفظ شرایط کامل نماز، در پیشگاه خدا ایستادن و نعمتهاى او را یاد کردن واز او حاجت و نیاز خواستن، همچون شستشو در نهر آبى است که آلودگىها را مىزداید. نماز، اولین سوال در قیامت است، که اگر پذیرفته نشود، کارهاى دیگر هم مقبول نیست.
نماز، تنها عبادتى است که در هیچ حال از انسان ساقط نمىشود حتى در میدان جنگ و در شرایط اضطرار، بیمارى و ...
نماز، اعلام بندگى در برابر خدا و زیر بار نرفتن در مقابل طاغوتها و ستمگران است.
نماز، زنده نگه داشتن آئین توحیدى حضرت ابراهیم، و سنت رسول الله و مکتب حسین بن على علیهما السلام است.
نماز، براى عاشقان خدا، شیرین ولى براى منافقان، تلخ و سنگین است: “و انها لکبیره الا على الخشعین”
نماز، کوبنده شیطان و مایوس کننده اوست. حضور در برابر آفریدگار است.
نماز هماهنگى با همه ذرات عالم است. جهان، محراب وسیعى است که همه کائنات، در آن به تسبیح و سجود در برابر خدا مشغولاند. به نماز ایستادن، همراهى با همه آفریدهها و فرشتگان در پرستش و ذکر پروردگار است.
در اهمیت نماز، همین بس که على علیه السلام در میدان نبرد صفین، وامام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا دست از جنگ کشیدند و به عشق الهی، به نماز ایستادند. شخصى به حضرت على علیهالسلام ایراد گرفت، امام فرمود: ما براى همین مىجنگیم تا مردم، اهل نماز باشند. به سیدالشهدا، در زیارتنامهاش خطاب مىکنیم: گواهى مىدهم که تو نماز را بر پا داشتی. “اشهد انک قد اقمت الصلوه...” در مشکلات و اضطرابها، یاد خداى بزرگ و استمداد از او، آرام بخش دلها و راهگشاى انسان درسختىهاست و تکیهگاهى است که مومنان به خدا دارند. از این رو قرآن دستور مىدهد که به وسیله “صبر” و “نماز” از خداوند یارى بطلبید. “واستعینوا بالصبر و الصلوه”
امام صادق علیه السلام در واپسین دم زندگى خویش، همه بستگان را جمع کرد و در وصیت خویش به آنان، اهمیت نماز را یادآور شد و فرمود: هر که نماز را سبک بشمارد، از شفاعت ما محروم است.
مرز میان اسلام و کفر، ترک عمدى نماز است. چگونه مسلمانى است آن که رابطه خود با خدا را بریده و از نماز روى برتافته است.
رسول خدا فرمود: “من ترک الصلوه متعمدا فقد کفر” هر که عمدا نماز را ترک کند، کفر ورزیده است.
و در کلام علوى مىخوانیم که فرمود: “من ضیع الصلوه فهو لغیرها اضیع” کسانى که نماز را سبک شمارند و آن را تباه و ضایع سازند، غیر نماز را بیشتر ضایع خواهند ساخت.
نماز، موقعیتى است که باید در آن به خدا توجه داشت نه دیگری، و هر چه را از نظر دور داشت مگر خدا را. باید خداى را زنده و حاضر و ناظر بدانیم و احساس حضور در برابر آن خالق عظیم را در خویش، زنده نگاهداریم. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرموده است: همین که انسان در نماز به غیر خدا توجه مىکند، خداوند به او خطاب مىکند: به چه کسى توجه مىکنی؟ آیا پروردگارى جز من سراغ داری؟
آیا جز من، مراقب و ناظرى در کار است؟
آیا به بخشندهاى جز من دل بستهاى ...؟
اگر توجه به من داشته باشی، من و فرشتگانم به تو توجه خواهیم کرد و ...
نماز، سپاس نعمت
انسان، اسیر محبت دیگران است و نعمت و نیکی، انسان را به مقام سپاس و تشکر مىکشد. اگر کسى نعمتى به ما بخشید و احسانى در حق ما کرد، با زبان و عمل، سپاسگزار او مىشویم. ما بنده خداییم و غرق در نعمتهاى او، پس در هر نفسی، نه یک نعمت بلکه صدها نعمت موجود است و در این نعمتها نه یک شکر، بلکه هزاران شکر لازم است. کافى است که اندکى چشم بصیرت بگشاییم و ببینیم لطف و فضل خدا را درباره خودمان، آن گاه خواهى نخواهى سپاس او خواهیم گفت. نماز، نوعى سپاس از نعمتهاى فراوان و بىشمار اوست.
خداوند، به ما هستى بخشید. آنچه براى زندگى مادى و معنوى لازم داشتیم، عطا کرد. هوش و عقل و استعدادمان داد. قطرات باران، برگ درختان، ماهیان دریا، پرندگان آسمان، نورخورشید و هدایت عقل و ولایت پاکان و راهنمایى وجدان را جهت سعادت ما ارزانى داشت. اعضایى متناسب، قوایى مفید، مربیانى دلسوز، طبیعتى رام و مسخر براى ما قرار داد، تا با او بیشتر آشنا باشیم. اگر لب ما نرم نبود، توان سخن گفتن نداشتیم. اگر انگشت شست نداشتیم، حتى دکمه یقه خود را نمىتوانستیم ببندیم.
اگر آبها، شور و تلخ بود، درختان نمىرویید. اگر زمین جاذبه نداشت، اگر فاصله خورشید به ما نزدیکتر بود، اگر هنگام تولد، مکیدن را نمىدانستیم، اگر قدرت نطق و گویایى نداشتیم، اگر چشممان نابینا بود، اگر از موهبت عقل بىبهره بودیم... و هزاران اگر دیگر. به تعبیر قرآن، نعمتهاى الهی، قابل شمارش نیست. آیا این همه نعمت، تشکر لازم ندارد، آیا بىانصافى و حق ناشناسى نیست که انسان، غرق نعمتهاى خدا باشد ولى حالت سپاس به درگاه صاحب نعمت نداشته باشد؟
نماز، تشکر از خداست که ولى نعمت ماست، هر چه داریم از اوست. البته این سپاس، براى خدا سودى ندارد، بلکه براى خودمان مفید است و نشان معرفت ماست. همچنان که تشکر یک دانشآموز از معلم، بیانگر کمال و رشد فکرى اوست و از تشکر او چیزى عاید معلم نمىشود. چه غافلاند، آنان که بر سر سفره نعمت خدا، عمرى مىنشینند و یک بار هم به شکرانه این موهبتها در آستان آن خداى متعال، پیشانى عبودیت و سجده شکر بر زمین نمىگذارند!
ادب و آداب نماز
حضور شاکرانه و عابدانه در برابر پروردگار، دلى پاک مىخواهد و نیتى خالص، زندگى و رفتارى خداپسندانه مىطلبد و معرفتى عمیق و بصیرتى مکتبی. زبانى دور از گناه مىخواهد و چهرهاى نیالوده به نافرمانى معبود. توجه و حضور قلب در نماز، ادب لازم در این عبادت والاست. امام صادق علیه السلام فرمود: هنگام نماز از دنیا و آنچه در آن است مایوس شو، تمام هدف و توجهت به خدا باشد و یاد روزى باش که در برابر دادگاه عدل الهى قرار مىگیری. رعایت آداب ظاهرى و باطنى شرایط صحت و قبول و کمال، عمل را مطلوب خدا مىسازد و نماز را شایسته صعود به درگاه خدا مىسازد.
منبع:روزنامه رسالت