نسیم حیات
نسیم حیات

نسیم حیات

ادب نماز

نماز و نیایش، ارتباط صمیمانه ای است. میان انسان و خدا، آفریده و آفریدگار. نماز، تسلا بخش و آرامشگر دلهای مضطرب و خسته و بستوه آمده، و مایه صفای باطن و روشنی روان است. پیمان و انگیزه تحرک و بسیج و آمادگی است در حالتی صمیمانه و دور از رنگ و فریب، برای نفی هر بدی و زشتی است و تدارک هر نیکویی و زیبایی.

برنامه ای است برای بازیافتن و آن گاه ساختن خویش، و کوته سخن، رابطه ای و استفاضه ای مداوم است با سرچشمه و پدید آورنده همه نیکیها، یعنی خدا.

چرا نماز را برترین و مهمترین واجبات دانسته اند؟چرا نماز را پایه و اساس دین خوانده اند؟چرا بدون نماز هیچ عملی پذیرفته نیست؟مگر در نماز چه چیز فوق العاده ای نهفته است؟

نماز را از ابعاد و جهات گوناگون می توان بررسی و ارزیابی کرد. در ابتدا لازم است اندکی به هدف خلقت انسان که در جهان بینی اسلام یکی از خطوط اصلی محسوب می شود، اشاره گردد.

«آفریده »بودن انسان و اعتقاد به اینکه دست قدرتمند و با حکمتی او را پدید آورده، لزوما بدین معنی است که از آفرینش اوو برای «بودن »او هدف و مقصدی وجود داشته است. این هدف را می توان «پیمودن راهی برای رسیدن به سرمنزلی »دانست. پیمودن راهی بر طبق نقشه ای دقیق و با وسیله هایی معین، و در نهایت رسیدن به آن سرمنزل مقصود. در این صورت ناگزیر باید راهی را که بدان مقصد می رسد شناخت و مسیر را تشخیص داد و هدف را همواره در نظر داشت تا بدان نتیجه موعود رسید. کسی که قدم در راه می گذارد باید مستقیم حرکت کند و همواره متوجه هدف باشد و راههای انحرافی و حرکتهای بیهوده او را به خود مشغول نسازد و برای تداوم حرکت و حفظ جهت گیری صحیح از دستورات راهبر و راهنمایی که برای او تعیین کرده اند (پیامبر) سرپیچی نکند.

آن هدف، تعالی و تکامل بی پایان انسان و بازگشت به خدا و بروز خصلتهای نیک و انرژیها و استعدادهای نهانی انسان و به کار افتادن این همه در راه نیکی و نیکسازی خود و جهان و انسانهاست.

پس باید«الله »را بشناسد و راهی را که او برای تعالی آدمی به وی ارائه داده است در پیش گیرد و بی تامل و سستی حرکت کند.

انجام دادن کارهایی که انسان را به هدفش نزدیک می کند و ترک کارهای بیهوده یا مضر است، که به زندگی آدمی معنی می دهد و او را در راهی که پیمودن آن فلسفه زندگی اوست پیش می برد و در غیر این صورت زندگی بی حاصل و بی مضمون است.

به دیگر زبان، زندگی کلاسی و آزمایشگاهی است که در آن باید بر طبق قانونها و فورمولهایی که خدای جهان آفرین و زندگی بخش پدید آورده است عمل کرد تا به نتیجه عالی و دلخواه رسید. این قانونها را که همان سنتهای الهی و قوانین آفرینش اند باید شناخت و زندگی خود را با آن تطبیق داد. پس خود را نیز باید شناخت و ذخیره ها و نیازهای خود را مشخص کرد. و این مسئولیت و تکلیف بزرگ انسان است. تکلیفی است که فقط با انجام دادن آن انسان قادر به حرکت آگاهانه و موفق خواهد بود و بدون آن یا بی حرکت است یا ناآگاه، و قهرا، ناموفق.

دین ضمن آنکه هدف و جهت و راه و وسیله را مشخص و تبیین می کند، توش و توان لازم برای پیمودن راه را نیز به انسان می بخشد و مهمترین توشه ای که راهیان این راه در کوله بار خود دارند همانا«یاد خدا»است.

روحیه «طلب »و«امید»و«اطمینان »که بالهای نیرومند این پروازند، فرآورده و زاییده یاد خدا می باشند.

یاد خدا از طرفی هدف را که همانا پیوستن به او- یعنی به بی نهایت خوبی و کمال- است همواره در مد نظر قرار می دهد و مانع از گم کردن جهت گیری می شود و رهرو را درباره راه و وسیله، حساس و هوشیار می دارد و از طرفی بدو قوت قلب و نشاط و اطمینان می بخشد و او را از سرخوردگی و فریفته پدیده های مشغول کننده شدن یا بیمناک شدن از ناهنجاریها و ناهمواریها محافظت می کند.

جامعه اسلامی و هر گروه یا فرد مسلمان در صورتی می تواند در راهی که اسلام ارائه داده و همه پیامبران بدان دعوت کرده اند به استواری و بی توقف و برگشت، قدم بردارد که خدا را فراموش نکند. و از این روست که دین می کوشد از راهها و به وسیله های گوناگون یاد خدا را در دل دینداران همواره زنده نگاه دارد.

یکی از عملهایی که سرشار از انگیزه یاد خداست و می تواند انسان را یکسره غرق در یاد خدا کند، و می تواند بیدارباش و به خویش آورنده باشد، و می تواند همچون شاخص و علامتی، رهروان راه خدا را بر روی خط مستقیم بدارد و از گیجی و گمی حفظ کند و می تواند از لحظه ای غفلت در زندگی آدمی مانع شود، نماز است.

انسان از لابلای مشغولیتهای فکری یی که او را احاطه کرده است به ندرت می تواند به خود و هدف زندگی و گذشت لحظات و ساعات و روزها بیندیشد. چه بسا رزوها که شب می گردد و روزهای دیگری که آغاز می شود و هفته ها و ماهها که می گذرد و انسان به آغاز و پایان آن توجه نمی یابد. و گذشت زندگی و معنا یا بطالت آن را احساس نمی کند.

نماز یک زنگ بیداری و یک هشدار در ساعات مختلف شبانه روز است. به انسان برنامه می دهد و از او تعهد می خواهد، به روز و شبش معنا می دهد و از گذشت لحظه ها حساب می کشد. در آن هنگام که انسان مشغول و بی خبر از طی زمان و انقضای عمراست او را می خواند و به او می فهماند که روزی گذشت و روزی آغاز شد. باید فعالیت کنی. مسئولیت بزرگتری بر عهده بگیری و کار مهمتری انجام دهی. به دلیل آنکه بخشی از عمر، از فرصت عمل، به سر آمد باید بیشتر تلاش کرد و پیشتر رفت زیرا هدف بزرگ است، مگر تا فرصت از کف نرفته به آن دست یافت.

از جانبی دیگر:

فراموش کردن هدف و جهت در زیر فشار گرفتاریهای مادی امری واضح و طبیعی است. از طرفی امکان مرور کردن همه تعهدهایی که در راه رسیدن به هدف بر عهده آدمی است در هر روز تقریبا ناممکن و محال است و شنیدن از کسی که حرفه اش این است محالتر. به علاوه، زمان کافی برای بررسی تمام خواسته ها و ایده آلهای این مکتب- مکتب زندگی ساز و سعادت بخش اسلام- در شبانه روز هیچ گاه وجود ندارد و چنین فرصتی هرگز به دست نمی آید. نماز چکیده و خلاصه اصول این مکتب را در خود دارد و با گفتنی ها و حرکتهای حساب شده و منظمی که در آن هست نمودار اسلام است. می توانیم نماز را به سرود ملی کشورها تشبیه کنیم، با تفاوتی در معنا و در جهت بخشیها.

یک کشور برای پایدار کردن اصول و ایده آلهایش در ذهن مردمش و استوار داشتن آنان بر این طرز فکر، تکرار و بازگو کردن سرود ملی خود را- که خلاصه ای از شکل مورد قبول زندگی و ایده آلها و هدفهای آن است- واجب می شمرد. تکرار آن سبب می شود که افراد بر این طرز فکر باقی بمانند و بدانند پیرو این کشورند و جویای آن هدفها. زیرا فراموش کردن اصول و هدفهای کشورشان به معنای تغییر مسیر دادن و پیرو نبودن آنان است. این تکرار آنها را برای کار و خدمت در این جبهه، آماده و ساخته و پرداخته می کند، نقشه ها و راهها را به آنان می آموزد، مسئولیتها و تکلیفها را می شناساند، اصول را در ذهن آنان زنده نگه می دارد، و وظیفه را معین می سازد و آن گاه به آنان شجاعت و جرئت اقدام می بخشد و آنان را آماده عمل می کند.

نماز، خلاصه اصول مکتب اسلام و روشنگر راه مسلمانی و نشان دهنده مسئولیتها، تکلیفها، راهها، و نتیجه هاست.

در آغاز روز، در نیمروز، در هنگام شب، مسلمان را طلبیدن و اصول و راه و هدف و نتیجه را به زبان خودش به او فهمانیدن و او را با نیرویی معنوی وادار به عمل کردن. این است نماز، و این است که مؤمن را قدم به قدم و پله پله به قله ایمان و عمل کامل نزدیک می سازد و از او عنصری ذیقیمت و مسلمانی درست می سازد. آری، «نماز، نردبان مؤمن است. » (1).

بشر راهی دراز و دشوار در پیش دارد، راهی که او را به رستگاری و سعادت واقعی می رساند و پیمودن و رسیدن به آن، هدف پدید آمدن و بودن اوست. ولی آنچه در پیش پای بشر نهاده شده، فقط این راه نیست. کوره راهها و راههای انحرافی و جاده های خطرناک به وفور در مسیر اصلی او قرار می گیرند و گاه آن قدر فریبنده و دل انگیز هستند که مسافر راه اصلی را دچار تردید و اشتباه می کنند.

لازمه رهایی از چنین تردیدهایی، همانا حفظ جهت صحیح و جهت گیری مداوم به سوی هدف و مقصود نهایی، یعنی به سوی خداست و داشتن نقشه ترسیم شده ای از راه و مسیر. نماز چیزی جز یک توجه مداوم به خدا و نیز طرح و نقشه ای اجمالی از راه اصلی نیست. زیرا نماز تامین کننده ارتباط دائمی و تماس همیشگی مؤمن است با خدا و با مجملی از تفکر اسلامی که در ضمن گفتنی های نماز، مندرج شده است.

و بدین گونه آشکار می شود که تقسیم نماز به وقتهای پنجگانه، به چه علت است و دارای چه اندازه اهمیت می باشد، همچنان که تقسیم غذای جسم به اوقات مختلف شب و روز.

گذشته از آنکه نماز خلاصه ای از غایات و هدفهای اسلام را در خود دارد و تلاوت قرآن نیز، که در نماز یک عمل واجب است، نمازگزار را با مضامین بخشی از قرآن آشنا می کند و او را به اندیشیدن در مفاهیم قرآن و ارتباط فکری با قرآن عادت می دهد، (2) اساسا با مجموع حرکتهایی که در آن هست نمودار و نمایشگری است از اسلام در مقیاسی کوچک.

اسلام در متن جامعه به کار گیرنده تن و اندیشه و روان انسانهاست و از این هر سه برای خوشبختی آنان کار می کشد. نماز نیز در عمل یک فرد، عینا چنین است. زیرا در حال نماز، تن و اندیشه و روان، هر سه به کار و فعالیت اند.

تن:با حرکات دست و پا و زبان، با خم شدن، نشستن، و به خاک افتادن، اندیشه:با اندیشیدن به مضامین و الفاظ نماز که عموما اشاره به هدفها و وسیله هاست، و مرور کردن یک دوره طرز تفکر و بینش اسلامی به اجمال، روان:با یاد خدا و پرواز در صفای معنوی و روحانی و بازداشتن دل از هرزه گردی و بیدر کجایی و پرورانیدن بذر خشوع و خشیت خدا در جان.

گفته اند که نماز در هر آیینی، خلاصه آن آیین است. نماز اسلام نیز کاملا چنین است. جمع کردن میان روح و جسم، ماده و معنا، دنیا و آخرت، در لفظ و در محتوا و در حرکات، از ویژگیهای نماز اسلامی است.

چنین است که مسلمان با گزاردن نمازی کامل همه انرژی خویش را در راه تعالی خود به کار می گیرد یعنی در آن واحد از امکانات جسمی و فکری و روحی خویش در این راه بهره می کشد.

گزارنده نماز درست به این دلیل که با تمام قوا پوینده راه خداست، همه انگیزه های شر و فساد و انحطاط را در خود و در پیرامون خود بی اثر می سازد. در چند آیه قرآن «اقامه نماز» (نمازرا برپاداشتن) یکی از نشانه های دینداری به شمار رفته و در آیات بیشتری، بر روی اقامه نماز تکیه ای خاص شده است.

به نظر می رسد که اقامه نماز، چیزی فراتر از«گزاردن نماز»است. یعنی فقط همین نیست که کسی خود به عمل نماز قیام کند. بل این نیز هست که در جهت و سمت نماز، جهت و سمتی که نماز بدان فرا می خواند، به راه افتد و دیگران را نیز به راه اندازد. گویا برپاداشتن نماز آن است که انسان، با کوششی بایسته، جو و فضای زندگی خود و دیگران را جوی نمازگزارانه یعنی خداجویانه و خداپرستانه بسازد و همه را در خط و جهت نماز به راه افکند.

پس مؤمن یا جامعه مؤمن، با اقامه نماز ریشه تباهی و گناه و فساد را در خود و در محیط خود می سوزاند و روحیه گناه و انگیزه های درونی و برونی، یعنی عوامل نفسانی و اجتماعی آن را خنثی و بی رنگ می سازد. محققا نماز فرد و جامعه را از کارهای زشت و ناپسند، باز می دارد. (3)

در صحنه کشمکش ها و مبارزات زندگی، آنجا که نیروهای اهریمنی با جهاز و ساز و برگ تمام برآنند که انگیزه نیکی و نیکاوری را در هر جا و هر کس معدوم کنند، نخستین دژی که دچار هجوم و ویرانگری می شود، نیروی عزم و قدرت نفس انسانهاست. زیرا با برداشتن این حفاظ متین، تسخیر و تاراج قلعه شخصیت انسان- که گنجینه اصالتهای ذاتی و اندوخته های ذیقیمت معارف و دانش است- میسر می شود. و آنان که برای زمان و تاریخ پیامی تازه و طرحی بدیع دارند بیش از همه مورد این هجوم قرار می گیرند و بیش از همه نیازمند حفاظت این حصار پولادین- حصار عزم و اراده خلل ناپذیر- می باشند.

نماز اسلام که با تلقین و تکرار یاد خدا، بشر محدود و آسیب پذیر را با خدای نامحدود و مسیطر، مرتبط می سازد و بدو متکی می کند و با پیوندزدن انسان به مدبر جهان قدرتی نامحدود و بی زوال به او می بخشد، باید نیکوترین درمان ضعف انسان و مؤثرترین داروی عزم و اراده به حساب آید.

رسول گرامی که در آستانه رستاخیز عظیم اسلام و در برابر جاهلیت همه گیر، کوههای گران تکلیف و مسئولیت را بر دوش خود حس می کرد، به ذکر و نماز نیمه شب فرمان داده شد.

یا ایها المزمل، قم اللیل الا قلیلا، نصفه او انقض منه قلیلا او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا، انا سنلقی علیک قولا ثقیلا. (4)

ای در پوشش خواب آرمیده. شب را به نماز و یاد خدا برخیز- مگر نیمه ای از آن را یا اندکی کمتر یا اندکی افزونتر، و قرآن را شمرده[و از روی دقت]برخوان. چرا که به زودی سخنی گرانبار بر تو فرود خواهیم آورد.

اکنون می پردازیم به بررسی محتوای نماز و در این بررسی بی آنکه ازمحدوده ترجمه ای گسترده فراتر رویم، می کوشیم تا به هدف نماز از نگاه «تعلیم »گامی نزدیک شویم.

شروع نماز با نام خداست و با یادآوری عظمت و سعه ذات او و برتری آن از اوجگاه اندیشه انسان.

الله اکبر- خدا بزرگتر است.

با این جمله نمازگزار، نیایش خود را آغاز می کند و برای عملی شکوهمند سرفصلی لبریز از شکوه می سازد.

الله اکبر- خدا بزرگتر است. بزرگتر از آنکه به وصف درآید، بزرگتر از آنکه با«خدایگونه »های تاریخ مقایسه شود، بزرگتر از همه قدرتها و همه نمودهایی که ممکن است آدمی از آن بیم برد یا بدان طمع ورزد و بزرگتر از آنکه کسی بتواند سنت ها و قانونهای تکوینی او را نقض کند.

بنده خدا اگر این سنتها را شناخته باشد و با توجه بدانها راه و جهت تلاش خود را انتخاب کرده باشد، از یادآوری اینکه «خدا بزرگتر است »نیرویی عظیم می گیرد و امیدی سرشار می یابد. او کاملا حس می کند که تلاشش موفق و فرجام کارش نیکوست و به آینده خود و راهش با خوش بینی و امیدواری نظر می افکند.

پس از گفتن این جمله، نمازگزار عملا در حال نماز است. باید سوره حمد و پس از آن یک سوره کامل از قرآن را در حال ایستاده بخواند.

پی نوشتها:

1. الصلوه معراج المؤمن. حدیث نبوی.

2. انما امر الناس بالقرائه فی الصلوه لئلا یکون القرآن مهجورا مصیعا و تکون مدروسا فلا یضمحل و لا یجهل. حدیث فضل بن شاذان از امام علی بن موسی علیه السلام.

3. ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر. سوره عنکبوت، آیه 45

4. سوره مزمل، آیات 1 تا 5.

مطالب مرتبط:    1 - آداب مسجد از دیدگاه میزان الحکمه  2- تفسیر آیات نماز   3- برخی از آداب نماز جماعت   4-نماز و حضور قلب  5-آداب و مستحبات نماز  6-حضور قلب در روایات و آیات


منابع مقاله:                                 
از ژرفای نماز، خامنه ای، سید علی؛

آداب سلام نماز

بدان که عبد سالک چون از مقام سجودف که سرّ او «فنا» است، به خود آمد و حالت صحو و هوشیاری برای او دست داد و از حال غیبت از خلق به حال حضور رجوع کرد، سلام دهد به موجودات، سلام کسی که از سفر و غیبت مراجعت نموده. پس در اول رجوع از سفر، سلام به نبی اکرم دهد؛ زیرا که پس از رجوع از وحدت به کثرت، اول حقیقت تجلی حقیقت ولایت است «نحن الاولون السابقون».(1) و پس از آن، به اعیان دیگر موجودات به طریق تفصیل و جمع توجه کند.
و کسی که در نماز، غایب از خلق نبوده و مسافر الی الله نشده، برای او سلام حقیقت ندارد و جز لقلقه ی لسان نیست. پس، ادب قلبی سلام به ادب جمیع صلوة است؛ و اگر در این نماز، که حقیقت معراج است، عروجی حاصل نشده و از بیت نفس خارج نشده، سلام برای او نیست. و نیز در این سفر اگر سلامت از تصرفّات شیطان و نفس امّاره بود، و در تمام این معراج حقیقی قلب را علتی نبود، سلام او حقیقت دارد و الّا لاسلام له.
آری، سلام بر نبی صلی الله علیه و آله بنابراین، سلام با حقیقت است؛ زیرا که او در این سفر معراجی و در این سیر الی الله صعوداً و نزولاً متصف به سلامت است و در تمام سیر از تصرفات غیر حق عاری وبری است.

پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج15، ص15؛ فنحن الاولون و نحن الاخرون. صحیح مسلم، ج2، ص585 و صحیح بخاری، ج1، ص36. نحن الاخرون و نحن السابقون نقل کرده اند.
منبع: برگرفته از کتاب آداب باطنی و اسرار معنوی نماز

استعمال عطر

از مستحبات نماز آن است که انسان بوی خوش به بدن و لباسش بزند و با لباس پاکیزه نماز بخواند و بااحترام و وقار برای عبادت خدا مشغول شود.
لحظات آخر عمر حضرت فاطمه زهرا (س) بود. چند لحظه‌ای به اذان مغرب باقی مانده بود. نزدیک بود که وقت نماز فرا برسد. فاطمه (س) به «‌اسماء بنت عمیس» فرمود:
« عطر مرا بیاور تا خود را خوشبو سازم و آن لباس را که با آن نماز می‌خوانم بیاور.» سپس وضو گرفت و در این هنگام که می‌خواست نماز بخواند، حالش منقلب شد، سرش را به زمین نهاد. به اسماء گفت : «‌کنار سرم بنشین، هنگامی که وقت نماز فرا رسید، مرا بلند کن تا نمازم رابخوانم، اگر برخاستم که چیزی نیست و اگر برنخاستم شخصی را نزد علی (ع) بفرست تا خبر فوت مرا به او بدهد.
اسماء می‌گوید : وقت نماز فرا رسید، گفتم : «‌الصلاه یا بنت رسول ا... » ای دختر رسول خدا وقت نماز است.»
جوابی نشنیدم، ناگاه متوجه شدم که حضرت زهرا (س) از دنیا رفته است.
منبع:داستانها و حکایتهای نماز چهارده معصوم (ع