یکی از نزدیکان امام میگوید:
امام در بیماری، صحت، زندان، خلاصی، تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز
شب میخواندند. ایشان در قم بیمار شدند و به دستور اطبا به تهران منتقل
شدند، هنگام انتقال هوا سرد بود، برف میبارید و جادهها یخبندان بود؛ امام
چند ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب، باز نماز شب خواندند. شبی که از پاریس به سوی تهران میآمدند در طبقه بالای هواپیما نماز شب میخواندند. آثار اشک بر گونههای مبارک امام، حکایت از شبزندهداری و گریههای نیمه شب وی دارد.
فرزند امام خمینی میگوید: شبی که از پاریس عازم ایران بودیم، امام در هواپیما برای نماز شب برخاستند و چنان میگریستند که خدمه ارفرانس تعجب کرده بودند.
روزی که از نجف عازم کویت شدیم حدود ساعت چهار صبح حرکت کردیم، درست بعد از
اذان صبح، و بعد از آن همه گرفتاریها حدود ساعت دوازده، سرانجام امام در
هتل بصره استراحت کردند. دو ساعت نخوابیده بودند که ساعتشان زنگ زد و بیدار
شدند و نماز شب خواندند.
شهید محراب مرحوم صدوقی میگوید:
ما مسافرتهایی با امام رفتهایم. در مسافرت مشهد اخلاق پدرانهای با ما
داشتند. وقتی از ارض اقدس بر میگشتیم، در بین راه روسها برای بازرسی
جلوی ماشین ما را گرفتند (در آن زمان قسمتهایی از ایران زیر نظر دولتهای
شوروی و آمریکا و انگلستان بود) همگی پیاده شدیم و چون امام از اول تکلیف،
مراقب نماز شب بودند بعد از پیاده شدن خواستند که نماز
شب بخوانند. آنجا بیابان بود و آبی وجود نداشت. یک وقت دیدیم که آبی جاری
شده است. ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت. بعداً هنگامی که ایشان نمازش تمام شد نفهمیدیم آب بود یا نبود. به هر حال ما در آن سفر چنین کرامتی از ایشان دیدیم.
(فرازهایی از ابعاد روحی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی، ص 20.)