بدان که شهادت به وحدانیّت و رسالت در اذان و اقامه، که از متعلقّات نماز و مهیّئات ورود در آن است و در «تشهد» که خروج از فناء به بقاء و از وحدت به کثرت و در آخر نماز است، عبد سالک را متذکر کند که حقیقت صلوة حصول توحید حقیقی، و شهادت به وحدانیت از مقامات شامله است، که با سالک از اول صلوة تا آخر آن است.
و نیز در آن، سرّ «الویّت» و «آخریّت» حقّ- جل و علا- است و نیز در آن سرّ عظیمی است که سفر سالک من الله و الی الله است. (کما بدأکم تعودون).(1)
پس، سالک باید در همه ی مقامات متوجه این مقصد باشد، و حقیقت وحدانیت و الوهیت حق را به قلب برساند؛ و قلب را در این سفر معراجی الهی کند تا شهادتش حقیقت پیدا کند و از نفاق و شرک منزه گردد.
و در شهادت به رسالت نیز اشاره به آن شاید باشد که دستگیری ولیّ مطلق و نبیّ ختمی در این معراج سلوکی از مقامات شامله است، که باید سالک در تمام مقامات متوجه آن باشد و سرّ ظهور «الوّلیّت» و «آخریت» که از مقامات ولایت است، از برای اهلش واضح گردد.
و باید دانست که فرق است بین «شهادت» در اول نماز، و «شهادت» در تشهد؛ زیرا که آن، شهات قبل از سلوک است و شهادت تعبّدی یا تعلقّی است، و این شهادت پس از رجوع است و آن شهادت تحققّی یا تمکنّی است. پس «شهادت »تشهد را خطر عظیم است، زیرا که در آن دعوی تحقق و تمکّن است و دعوی رجوع به کثرت است بی احتجاب.
و چون این مقام شامخ برای امثال ما حاصل نیست، بلکه با این حال که اکنون داریم متوقع نیز نیست، ادب در حضرت باری آن است که قصور خود و ذلّت و نقص و عجز و بیچارگی خویش را در نظر آریم و با حال شرمساری به بارگاه قدس متوجه شده عرضه داریم:
بارالها! ما از مقامات اولیاء و مدارج اصفیاء و کمال مخلصین و سلوک سالکین، حظّی جز الفاظی چند نداریم؛ و از جمیع مقامات به قیل و قال قناعت نمودیم که نه از آن کیفیّتی حاصل شود نه حال.
بارخدایا! حبّ دنیا و تعلقّات آن ما را از بارگاه قدس و محفل انس تو محجوب نموده؛ مگر تو با لطف خفّی خود از ما افتادگان دستگیری فرمایی و جبران ماسبق را فرمایی، تا بلکه از خواب غفلت انگیخته شده راهی به محضر قدس پیدا کنیم.
پی نوشت:
1- به همان گونه که در آغاز آفریدتان باز می گردید. سوره ی اعراف(7): آیه ی 29.
منبع:از کتاب آداب باطنی و اسرار معنوی نماز