اما درست برخلاف آنچه که در مورد
شخصیتهایی مثل " جان بانی یان " ( خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم ) که
به شدت از افکار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رنج می برد . به نظر می
رسد ، مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنی " نماز " می توانند در زدودن وسواس
فکری نقش بسیار مهمی بازی کنند .
گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله
است که در منابع اسلامی وسواس پدیده شناخته شده ایست و به آن به عنوان "
وسوسه ای از سوی شیطان " اشاره می شود . به عنوان مثال در کتاب اصول کافی
(باب عقل و جهل) آمده است : " در نزد امام صادق (ع) شخصی را به عقل و درایت
نام بردند و گفتند او وسواس دارد ، حضرت فرمود : چگونه عاقل است که شیطان
را اطاعت می کند؟ "
در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (ع)
روشهای متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد کرده اند ، که از آن
جمله بهره از ادعیه و اذکار خاصی از جمله ( لا اله الا ا… ) و ( لا حول و
لا قوه الا باا … ) می باشد که در حقیقت ما حصل همه آن روشها را می توان در
" ذکر خدا " خلاصه کرد.
در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار
وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و حتی قبل از آن درمان ها ، از روش های
خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش " توقیف فکر " نام داد و بدین
ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را
آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ،
فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف
می کند .(4)
با این وصف برخی از اذکار و توجهات حین نماز نه تنها به این قبیل روشها قابل مقایسه است ، بلکه بسیار موثرتر به نظر می رسد .
استفاده
زبان و ذهن از ذکر " غیر المغضوب علیهم و الضالین " که جدائی راه مؤمن را
از ابلیس و شیطان نشان می دهد دست کم ده بار ، طی نمازهای یومیه و فیض بردن
از سوره مبارکه " ناس " بعد از حمد ، بخصوص توجه آیات شریفه " من شر وسواس
الخناس " " الذی یوسوس فی الصدور الناس " به عنوان عواملی قدرتمند در توقف
افکار وسواسی مطرحند .
همان طور که اشاره شد ائمه معصوم (ع) که پزشکان
حقیقی بشرند ، برای دوری از وسواس " ذکر خدا " را پیشنهاد کرده اند و این
فرمان الهی است که " برای ذکر من نماز را به پا دارید " ( اقم الصلوه لذکری
).
1. بحار الانوار . جلد 69 ، صفحه 124 ، حدیث 2
2. ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک ـ جلد 2 ـ ص 519
3. همان منبع ص 524
4. روانپزشکی لینفوردریس ـ ص 302