نسیم حیات
نسیم حیات

نسیم حیات

تفاوت وضوى شیعه و اهل سنت

* آیا در کتاب‌هاى اهل سنت مانند صحاح سته (کتاب‌هاى شش‌گانه اهل‌سنّت)، روایاتى وجود دارد که نشان دهد پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)دقیقاً مانند ما پیروان اهل‌بیت: وضو مى‌گرفته، و نماز مى‌خوانده است؟ تفاوت در نمازهاى اهل تشیع و تسنن از چه زمانى و به چه دلیلى پا گرفت؟
* شکى نیست که مسلمانان در صدر اسلام همانند پیامبر وضو مى‌گرفتند و نماز مى‌خواندند و اختلافى بین آنان نبود. از برخى روایات استفاده مى‌شود که اختلاف در وضو از زمان عثمان (خلیفه سوم) و به وسیله او به وجود آمد؛ چنان که نقل شده است عثمان عده‌اى از اصحاب را جمع کرد و همانند اهل سنت وضو گرفت یعنى به جاى مسح، پاهایش را شست و گفت: دیدم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) همین گونه وضو گرفت و عده‌اى از اصحاب مانند: طلحة بن عبدالله، عبدالله بن مسعود، محمدبن‌ابى‌بکر و... نیز به او اعتراض کردند و به او نسبت بدعت دادند، اما نتیجه‌اى نبخشید، چنان که بدعت‌هاى دیگرى نیز به وجود آوردند.[1]
روایات در این‌باره از پیامبر(صلى الله علیه وآله) به صورت مختلف نقل شده است؛ روایات اهل سنت حاکى از این است که پیامبر مثل آنان وضو مى‌گرفته و نماز مى‌خوانده است؛ چنان‌که نقل مى‌کرده‌اند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)هنگام نماز دست راست را روى دست چپ قرار مى‌داده است (مانند اهل سنت) و بعد از سوره حمد، آمین مى‌گفته است و...[2]، ولى روایات شیعه حاکى از آن است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مثل شیعه وضو مى‌گرفته و نماز مى‌خوانده است؛ چنان‌که قرآن کریم درباره وضو مى‌فرماید: (یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَوةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ)[3]؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چون به [عزم]نماز برخیزید، صورت و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهایتان را تا مفصل [یا برآمدگى پشت پا] مسح کنید.
آیه یاد شده بر واجب بودن کارهایى در وضو دلالت دارد:
1. شستن صورت: محدوده و مقدار شستن صورت در آیه توضیح داده نشده، ولى طبق روایات معتبر، حد آن از طرف طول، از رستنگاه مو تا چانه و از طرف عرض، آن‌چه در میان انگشت وسط و ابهام (انگشت شصت) قرار مى‌گیرد، مى‌باشد.[4]
2. شستن دو دست: طبق آیه (الى المرافق) دست‌ها باید تا آرنج شسته شود، لیکن آیه نسبت به شستن از پایین به بالا یا از بالا به پایین ساکت است، ولى شستن طبیعى از بالا به پایین است و روایات وارده از اهل‌بیت نیز شستن آرنج به طرف سرانگشتان را بیان مى‌کند.[5]
3. مسح سر: (و امسحوا بروؤسکم). طبق صریح برخى روایات و تصریح بعضى از اهل لغت حرف «ب» به معناى تبعیض مى‌باشد؛ یعنى قسمتى از سر را مسح کنید که در روایات محلّ آن به یک چهارم جلوى سر معین شده است.[6]
4. مسح دو پا: (و امسحوا بروؤسکم و أرجلکم إلى الکعبین) قرار گرفتن «ارجلکم» در کنار «روؤسکم» گواه بر این است که پاها نیز باید مسح شود.[7]
«کعب» هم به معناى برآمدگى پشت پا و هم به معناى غوزک مفصل مى‌باشد، یعنى نقطه‌اى که استخوان ساق پا با استخوان کف پا مربوط مى‌شود بیان شده است.[8] و در آیه شریف به معناى نخست است و گواه آن، کلمه «الکعبین» در آیه است که تثنیه است نه جمع.
بنابراین، پر واضح است که وضو و نماز خواندن رسول‌اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز مثل همین وضویى بوده که شیعه مى‌گیرد، زیرا بعد از رسول‌اکرم(صلى الله علیه وآله) امامان معصوم: و فرزندان به حق رسول‌اکرم(صلى الله علیه وآله) مى‌توانند بیان‌گر سیره راستین جدّشان باشند و آن‌چه از امامان به ما رسیده، نیز بیان‌گر همین وضو و نمازى است که علماى شیعه به آن اعتقاد دارند.[علماى شیعه نیز احکام و فروعات دین را از روایات امامان(علیه السلام) گرفته‌اند]؛ مثلا در روایتى از زراره و بُکیر نقل شده که از امام‌باقر(علیه السلام)درباره وضوى رسول‌اکرم(صلى الله علیه وآله)پرسیدند. حضرت فرمان داد ظرف آبى آوردند دست راست خود را در آب فرو برد، مشتى از آن آب را برگرفته و به صورت خود ریخت و صورت خود را با آن شست؛ سپس دست چپ خود را در آب فرو برد و مشتى از آن گرفت و به ساعد خود [یعنى از مرفق به پایین]ریخت و دست راست خود را با آن شست، ولى همواره دست را از بالا به پایین کشید و هیچ‌گاه از پایین به طرف مرفق نکشید، نه در دست راست و نه در دست چپ؛ سپس با کف دست راست خودجلوى سر و روى پا را مسح کرد و آنگاه با دست چپ همان کرد که دست راست کرد، ...‌.[9]
اهل تسنن، نیز این گونه وضو گرفتن را خلاف آیه و باطل ندانسته‌اند؛ چنان‌که فخر رازى، از دانشمندان اهل تسنن، در ذیل آیه شش مائده و در مسئله 33 مى‌نویسد: فقها، عموماً شستن از آرنج به طرف سرانگشتان را مخلّ به صحت وضو نمى‌دانند، ولى آن را مخالف سنت برمى‌شمارند.


پی نوشت:
[1]. ر.ک: على شهرستانى، وضوء النبى، ص 58 ـ 88; جعفر سبحانى، اضواء على عقائد الشیعة الامامیة، ص491و492.
[2]. ر.ک: اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج3، ص181ـ364; جعفر سبحانى، الاعتصام بالکتاب و السنة; ابن حزم، المحلّى بالاثار، ج3، دارالفکر.
[3]. مائده، آیه6.
[4]. شیخ حرّ عاملى، وسائل‌الشیعة، ج1، ص403، باب 17 من ابواب الوضوء.
[5]. همان، ص405، باب19 من ابواب الوضوء.
[6]. همان، تفسیرنمونه، ج4، ص286; همان، وسائل الشیعة، ص410، باب22.
[7]. همان، تفسیر نمونه.
[8]. سیدعلى‌اکبر قرشى، قاموس قرآن، ج6، ص117و118.
[9]. کلینى، فروع کافى، ج3، ص25 ـ 26، ح4; براى مطالعه بیشتر ر.ک: همان، وسائل الشیعة، باب 15 از ابواب کیفیت وضوء.

آداب سلام نماز

بدان که عبد سالک چون از مقام سجودف که سرّ او «فنا» است، به خود آمد و حالت صحو و هوشیاری برای او دست داد و از حال غیبت از خلق به حال حضور رجوع کرد، سلام دهد به موجودات، سلام کسی که از سفر و غیبت مراجعت نموده. پس در اول رجوع از سفر، سلام به نبی اکرم دهد؛ زیرا که پس از رجوع از وحدت به کثرت، اول حقیقت تجلی حقیقت ولایت است «نحن الاولون السابقون».(1) و پس از آن، به اعیان دیگر موجودات به طریق تفصیل و جمع توجه کند.
و کسی که در نماز، غایب از خلق نبوده و مسافر الی الله نشده، برای او سلام حقیقت ندارد و جز لقلقه ی لسان نیست. پس، ادب قلبی سلام به ادب جمیع صلوة است؛ و اگر در این نماز، که حقیقت معراج است، عروجی حاصل نشده و از بیت نفس خارج نشده، سلام برای او نیست. و نیز در این سفر اگر سلامت از تصرفّات شیطان و نفس امّاره بود، و در تمام این معراج حقیقی قلب را علتی نبود، سلام او حقیقت دارد و الّا لاسلام له.
آری، سلام بر نبی صلی الله علیه و آله بنابراین، سلام با حقیقت است؛ زیرا که او در این سفر معراجی و در این سیر الی الله صعوداً و نزولاً متصف به سلامت است و در تمام سیر از تصرفات غیر حق عاری وبری است.

پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج15، ص15؛ فنحن الاولون و نحن الاخرون. صحیح مسلم، ج2، ص585 و صحیح بخاری، ج1، ص36. نحن الاخرون و نحن السابقون نقل کرده اند.
منبع: برگرفته از کتاب آداب باطنی و اسرار معنوی نماز

فلسفه وضو

* فلسفه وضو و غسل چیست؟
* احکام شرعى دو گونه‌اند: 1ـ دسته‌اى که برخى از حکمت‌هاى آنها در قرآن و روایات اسلامى بیان شده است؛ مانند روزه که یکى از حکمت‌هاى آن را قرآن پرهیز از گناه دانسته است (بقره، آیه183).
2ـ احکامى که در آیات و روایات اشاره‌اى به فلسفه آنها نشده و یا دست‌کم به دست ما نرسیده است. در این موارد ممکن است با دلیل‌هاى عقلى یا تجربى به بخشى از آنها پى‌ببریم، ولى چون علم و عقل ما محدود است نمى‌توانیم فلسفه کامل آن را به دست آوریم. البته این بدان معنا نیست که انجام کار را بر دانستن حکمتش مبتنى کنیم، بلکه روحیه بندگى خداوند اقتضا مى‌کند تا فرمان‌بردار بى‌چون و چراى پروردگار خود باشیم و هر دستورى را ـ هر چند بدون آگاهى از حکمت آن ـ اطاعت کنیم و این به معناى تقلید کورکورانه نیست، چرا که فرض این است که پروردگار خود را به خوبى مى‌شناسیم و مى‌دانیم که هرگز فرمانى را به زیان بنده‌اش صادر نمى‌کند، بلکه تمام احکام الهى براى رساندن او به کمال و تأمین سعادت و خوش‌بختى او در آخرت است و هر دستورى به ما دهد، صلاح و خیر ما را در آن دیده است. هم‌چنان که یک بیمار چون مى‌داند پزشک معالجش خیر و صلاح او را مى‌خواهد و در پى بهبودى بیمارى اوست، داروهایى را که برایش تجویز کرده است مصرف مى‌کند، بدون این‌که از حکمت آنها آگاهى داشته باشد.[1]
درباره حکمت و فلسفه وضو و غسل نیز همه حکمت‌هاى آنها براى ما روشن نیست، لیکن دست‌کم دو فایده روشن مى توان براى آنها بیان کرد:
نخست: فایده بهداشتى؛ از نظر بهداشتى، شستن دست‌ها و صورت، آن هم پنج بار در شبانه روز، اثر قابل ملاحظه‌اى بر نظافت بدن دارد، ضمن این که تماس آب با پوست بدن در تعادل اعصاب بسیار مؤثر است.
دوّم: فایده اخلاقى و معنوى؛ از نظر اخلاقى و معنوى نیز چون این عمل با قصد قربت و براى خدا انجام مى‌شود، اثر تربیتى دارد و به یک معنا انسان با انجام وضو از فرق سر تا قدم، در راه اطاعت خدا گام بر مى‌دارد.
امام رضا(علیه السلام) فرمود: فرمان به وضو، براى این است که بندگان هنگام ملاقات خدا پاک باشندو دستورهاى او را به کار بندند؛ از آلودگى‌ها و نجاست‌ها بر کنار شوند؛ علاوه بر این، وضو سبب مى‌شود که آثار خواب و کسالت از انسان برطرف شده و قلب براى قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یابد.[2]
غسل نیز فلسفه مشابهى دارد و طهارت و پاکى بدن از آلودگى‌ها در آن نهاده شده و مانند عبادت، سبب تقرب الهى و رشد معنویت انسان است.البته برخى مى‌گویند: موضع خاصى در غسل نجس شده و شستن همان موضع باید کافى باشد، پس چرا همه بدن را باید شست؟
درپاسخ باید گفت:از نکاتى که دانشمندان مى‌گویند و هم‌چنین روایتى که از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است استفاده مى‌شود که جنابت، همه بدن را تحت تأثیر قرار مى‌دهد، نه موضع خاصى را، لذا شستن همه بدن لازم است.[3]
این مطالب از آیه 6 سوره مائده نیز استفاده مى‌شود: (مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَج وَلَـکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ)؛ خدا نمى‌خواهد براى شما مشکل ایجاد کند، بلکه مى‌خواهد شما را پاک سازد.[4] هم‌چنین انسان وقتى در محضر بزرگى قرار مى‌گیرد، خود را آراسته و نظیف مى‌نماید و شرف‌یابى به محضر خدا به طهارت و نظافت نیاز دارد که با غسل و وضو تأمین مى‌شود. 

پی نوشت:
[1]. محمدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج26، ص38.
[2]. حرّعاملى، وسائل الشیعه، ج1، ص257; ناصر مکارم شیرازى، پرسش و پاسخ، ص397.
[3]. همان، وسائل الشیعه، ج1، ص466; همان، پرسش و پاسخ، ص399.