نسیم حیات
نسیم حیات

نسیم حیات

آداب قرائت در نماز

کسانی هستند که نماز را وسیله ی تذکر حق دانند و قرائت را تحمید و ثنای حق شمارند. و شاید اشاره به این طایفه است حدیث شریف قدسی:
قسمت الصلوة بینی و بین عبدی: فنصفها لی، و نصفها لعبدی. فاذا قال: «بسم الله الرحمن الرحیم» یقول الله: ذکرنی عبدی و اذا قال: «الحمد لله» یقول الله: حمدنی عبدی و اثنی علی. و هو معنی «سمع الله لمن حمده». و اذا قال: «الرحمن الرحیم» یقول الله: عظمنی عبدی. و اذا قال: «مالک یوم الدین» یقول الله: مجدنی عبدی [و فی روایة: فوض الی عبدی] و اذا قال: «ایاک نعبد و ایک نستعین» یقول الله: هذا بینی و بین عبدی. و اذا قال: «اهدنا الصراط المستقیم». یقول الله: هذا لعبدی و لعبدی ما سئل.(1)
چون نماز تقسیم شده است بین حق و عبد، باید عبد تا آنجا که حقّ مولی است قیام به حق او کند؛ و به ادب عبودیت... قیام کند تا حق- تعالی شأنه- به لطایف ربوبیت با او عمل فرماید؛ چنانچه فرماید: (و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم)(2)
و خدای تعالی آداب عبودیت را در قرائت به چهار رکن قائم فرموده: [است].
رکن اول: تذکر است که باید در (بسم الله الرحمن الرحیم) حاصل شود؛ و عبد سالک تمام دار تحقق را به نظر اسمی که فنای در مسمی است نظر کند. و قلب را عادت دهد که در همه ی ذرات ممکنات، حق جو و حق خواه شود، و فطرت تعلم اسمائی را، که در خمیره ی ذات او ثبت است به مقتضای جامعیت نشئه و ظهور از حضرت اسم الله الاعظم که اشاره به آن است در قول خدای تعالی: (و علم آدم الأسماء کلها)(3) به مرتبه ی فعلیت و ظهور آورد. و این مقام، از خلوت با حق و شدت تذکر و تفکر در شئون الهیه حاصل شود، تا جایی رسد که قلب عبد حقانی شود و در تمام زوایای او اسمی جز از حق نباشد.
رکن دوم: تحمید است. و آن در قول مصلی: (الحمد لله رب العالمین) حاصل شود.
بدان که چون مصلی به مقام «ذکر» متحقق شد و همه ی ذرات کائنات و عوالی و ادانی موجودات را اسماء الهیه دید و جهت استقلال را از دل بیرون کرد و به چشم استظلال به موجودات ،عوالم غیب و شهود نگریست، مرتبه ی تحمید برای او دست دهد و دل او اعتراف کند که جمیع محامد از مختصات ذات احدی، و دیگر موجودات را در آن شرکتی نیست؛ زیرا که از خود کمالی ندارند تا حمد و ثنای برای آنها واقع شود.
رکن سوم: تعظیم است. و آن در (الرحمن الرحیم) حاصل شود. چون عبد سالک الی الله در رکن «تحمید» محمدت را به حق تعالی منحصر کرد و از کثرات وجودیه سلب کمال و تحمید نمود، به افق وحدت نزدیک شود و چشم کثرت بینی اوکم کم کور شود و صورت رحمانیت، که بسط وجود، و رحیمیت، که بسط کمال وجود، است، بر قلب او تجلی کند و حق را به دو اسم محیط جامع که کثرات در آن مضمحل است توصیف کند؛ پس، به واسطه ی جلوه ی کمال، قلب را هیبت حاصل از جمال دست دهد؛ پس، عظمت حق در قلب او جای گزین شود.
و این حال چون تمکین یافت، به رکن چهارم منتقل شود که آن مقام تقدیس است که حقیقت تمجید است؛ و به عبارت دیگر، تفویض امر الی الله است.و آن، رؤیت مقام مالکیت و قاهریت حق و فرو ریختن غبار کثرت و شکستن بت های کعبه ی دل و ظهور مالک بیت قلب و تصرف نمودن آن را بی مزاحم شیطانی است.
و در این حال به مقام خلوت رسد و بین بنده و حق حجابی نباشد و (ایاک نعبد و ایاک نستعین) در آن خلوت خاص و مجمع انس واقع شود... و چون عنایت ازلی شامل حال او شود و او را به خود آرد، استقامت به این مقام و تمکین آن حضرت را خواهان شود بقوله :(اهدنا الصراط المستقیم). و لهذا اهدنا تفسیر شده به: «الزمنا و ادمنا و ثبتنا». و این برای آنان است که از حجاب بیرون آمده و به مطلوب ازل رسیده اند. ئ اما امثال ما اهل حجاب باید هدایت را به همان معنی خود از حق تعالی طلب کنیم.
ای عزیز! قلب را به آداب عبودیت مأنوس کن و به ذائقه ی روح، حلاوت ذکر خدا را بچشان. و این لطیفه ی الهیه ی در ابتداء امر، به شدت تذکر و انس با ذکر حق حاصل شود؛ ولی در ذکر، قلب مرده نباشد و غفلت بر آن مستولی نشود. و چون با تذکر، قلب را مأنوس نمودی، کم کم عنایت ازلیه شامل حالت گردد و فتح ابواب ملکوت بر قلبت گردد. و علامت آن تجافی از دار غرور و انابه به دار خلود و استعداد برای موت قبل از رسیدن موت است.
بار الها! از لذت مناجات و حلاوت مخاطبان خود ما را نصیبی عنایت فرما؛ و ما را در زمره ی ذاکران و جرگه ی منقطعان به عزّ قدس خود قرار ده؛ و دل مرده ی ما را حیاتی جاویدان بخش و از دیگران منقطع و به خود متوجه فرماو انک ولی الفضل و الانعام.

پی نوشت:

1- من نماز را بین خود و بنده ام تقسیم کرده ام؛ نیمی از آن من است و نیمش از آن بنده ام. پس چون بنده گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، خدا گوید: «بنده ام مرا یاد کرد». و چون بنده گفت: الحمد لله، خدا فرماید: «بنده ام مرا سپاس گزارد و ستایش گفت». واین است معنی سمع الله لمن حمده. و چون گفت: الرحمن الرحیم، خداوند گوید: «بنده ام مرا تعظیم کرد». و چون گفت: مالک یوم الدین، خدا گوید: «بنده ام مرا تمجید کرد». ( و در روایتی دیگر: کار خود را به من واگذار کرد) و چون گفت: ایاک نعبد و ایاک نستعین، خدا می فرماید: «این بین من و بنده ی من است». و چون گفت: اهدنا الصراط المستقیم خداوند می فرماید: «این از آن بنده ی من است و بنده ام آنچه بخواهد از آن اوست». المحجة البیضاء، ج1، ص388. بحار الانوار، ج92، ص226. و صحیح مسلم، ج2، ص92. با تفاوت در عبارات.
2- وفا کنید به عهد من تا به شما وفا کنم. سوره ی بقره (2): آیه ی 40.
3- و خدا همه ی معانی (اسماء) را به آدم آموخت. سوره ی بقره (2): آیه ی 31.
منبع: کتاب آداب باطنی و اسرار معنوی نماز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد