نسیم حیات
نسیم حیات

نسیم حیات

نماز در اسارت


اسمش اکبر بود. هفده سال بیشتر نداشت. بى هوش و بى رمق روى زمین نمور آسایشگاه افتاده بود. بعد از ظهر یک روز گرم بود که آوردندش. در بیمارستان کرکوک عمل شده بود.در منطقه قصر شیرین خمپاره کنارش ترکیده بود و شکمش را ترکشها پاره کرده بودند.
هر از گاه که به هوش مى آمد، در حالیکه از درد به خود مى پیچید، نگران نمازش بود. مى خواست نماز بخواند، ولى از هوش مى رفت. در هشیارى مدام لبش به ذکر و دعا مى جنبید.

در سخت ترین شرایط جسمى، براى خواندن نماز اصرار داشت که به سمت قبله بنشانیم اش.
بعدها خبر شهادتش را بر ایمان آوردند.
در اردوگاه موصل براى وضو آب کم مى آوردیم. سهم هر کس براى گرفتن وضو به اندازه یک استکان معمولى بود. بیشتر بچه ها براى نافله شب آهسته و بى صدا بلند مى شدند تا عراقیها بویى نبرند. اگر مى دیدند و یا با خبر مى شدند کسى براى نماز بلند شده، حسابش با کرام الکاتبین بود.
 روزهاى دوشنبه و پنج شنبه هم خیلیها روزه مى گرفتند.


منبع:

اردوگاه موصل / ص 225 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد